درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

درسای23ماهه و23 روزه

دختر مهربونم سلام   گفته بودم در هر موردی باید حق انتخاب داشته باشی و نظر بدی.هر چیزی رو هم نخواسته باشی میگی مامان دوست نه.مثل لباس یا غذا.میگی:مامان این دوست نه. عاشق گوشتی،و گوشت تیکه ای گوسفند رو به مرغ و گوشت چرخکرده هم ترجیح میدی،دقیقا برعکس منی که اصلا گوشت تیکه ای نمیخورم.یک شب سرزده رفتیم خونه باباحاجی برای شام غذای ظهر رو گرم کردیم.لوبیا پلو بود.گوشتاشو خوردی تموم شد بهم گفتی :دوشت.تو گوشت گفتم :تموم شد نداریم نگو.گفتی اِ دوشت.مامانی رو صدا زدی گفتی:مامانی دوشت مامانی دوشت.همه گوشتای غذاشونو دادند به شما.آبروی آدمو میبری. تو غذاها آبگوشت و کله پاچه رو خیلی دوست داری و خورش کرفس هم خوب میخوری.اما سبزی پلو وعدس پلو ر...
31 خرداد 1393

سفر شمال خرداد93

دردونه مامان سلام به خاطر شما دردونه مامان و بابا که عاشق آب و دریایی ،بابا برنامه سفر شمال ریخت.پنجشنبه رفتیم ساعت 3 رسیدیم لب دریا جمعه ساعت 20 حرکت کردیم.در راه رفت یه مقدار اذیت کردی نق میزدی می خواستی جلو بشینی دیگه بابارو کلافه کرده بودی،برای سرگرمیت کتاب برداشته بودم که با اونم سرگرم نشدی و یکی از کتابهاتو از شیشه ماشین انداختی بیرون کلی هم به خاطرش گریه کردی که کتابم افتاد برداریمش،بهت گفتم دیگه نمیشه برگشت.خیلی ناراحت بودی.یه جای سرسبز که آب هم میومد بابا نگه داشت ناهار خوردیم شما هم آب و هوایی عوض کردی دوباره سوار شدیم و خداروشکر تا مقصد خوابیدی. به محض رسیدن می خواستی بری دریا.یه سر میگفتی:من دیا،من دیا.تا ساعت 17:30 سرگرمت کر...
31 خرداد 1393

عکسهای درسا در یک هفته گذشته

سلام نازنینم در هفته اخیر سرمون شلوغ بود و من نتونستم وبت رو آپ کنم البته کار خاصی نداشتیم بیشتر با شما سر گرمم.از وقتی که شیر نمی خوری بعداز ظهر ها هم نمی خوابی شبها هم باید راه ببرمت تا بخوابی خیلی خسته میشم از بس باید باهات بازی کنم،برای همین دیگه حوصله پای نت اومدن رو ندارم.حالا عکسای هفته اخیر رو میذارم. ژستت در حال دیدن برنامه کودک از تبلت پنجشنبه مامانی حلوا درست کرده بود برای خیرات شما زحمت کشیدی تزیین کردی.   این جورابها رو وقتی راهنمایی میرفتم بافتم.حالا شما پوشیدی.   یکروز رفتیم خونه دوستم،فوری پریدی رو تختخواب دختراش ژست گرفتی.   این هم شیطنتات خونه...
29 خرداد 1393

این نه

زندگی مامان سلام دیگه دخملمون بزرگ شده در مورد همه چی نظر میده و نمیذاره حق انتخابش پایمال بشه.هر وقت میرم لباس تنت کنم میگی این نه،اونوقت خودت انتخاب میکنی میاری.میخوای کفش بپوشی اونی که من میگم رو میگی :نه آّبی،حالا هر رنگی که باشه میگی آبی،کیف و عروسک و جوراب وهر چیزی باید به انتخاب خودت باشه.ظرف غذا ،قاشق و چنگال و لیوان آب  رو هم انتخاب میکنی،و حتی شخصی که باید بهت آب بده رو. حس مالکیتت هم خیلی قویه،هر وسیله و مکانی  متعلق به شماست.رفته بودیم همدان،حمام داخل اتاق خواب ما بود و چند باری شما رو برده بودم اونوقت میگفتی:اَمومِ منه؟(حموم منه؟)میگفتم نه مال همه است.میگفتی :نه منه.تو خونه هم همین جوری. یا میگی:اُداقِ منه؟(اتاق ...
21 خرداد 1393

جمله گفتن های درساجون

گل خندونم سلام در دو هفته اخیر پیشرفت خوبی در تکلم داشتی و سعی میکنی دو تا سه کلمه رو با هم به صورت جمله بگی. مثلا:عدوی منه،یعنی عروسک منه. بابا نیو،منم میام،باش. بابا نرو من هم میام باشه. آله افت:خاله رفت. جو جو بیو بیو:جوجو برو. بابا آبید:بابا خوابید.    تا به حال به نیست میگفتی :نی،الان میگی:نیس. آمبولانس:آمبوانس                                        خاله :آله مینی بوس:میمی بوس                                  سبزی:اَبزی خ...
21 خرداد 1393

تولد مامان

عشقم سلام یکشنبه 18 خرداد تولدم بود و به همین مناسبت دوتا کیک پختم اولیش رو بردیم خونه مامانی خوردیم و آخر شب هم رفتیم خونه باباحاجی دومیش رو خوردیم.کادو هم گرفتیم دستشون درد نکنه.   خنده هات و شیطنتات قشنگترین هدیه است.همیشه شاد و سالم باشی نفسم.                                        ...
19 خرداد 1393

همدان خرداد 93

کوچولوی نازم سلام تعطیلات خرداد به همراه خانواده بابا (باباحاجی،مامانجون،عموحسین،عمه سمیه و شوهرش)رفتیم همدان،خونه دوست باباحاجی.دوشنبه 12 خرداد بعدازظهر ساعت 16 حرکت کردیم نزدیک ایوانکی ماشین بابا جوش آورد و توقف کردیم بعد از تعمیر هنگام حرکت کردن باران شروع به باریدن کرد به همراه طوفان شدید خاک،هوا قرمز و تاریک شده بود هیچ جا دیده نمیشد همه ماشین ها توقف کرده بودند واقعا اوضاع وحشتناکی بود،بعد از نیم ساعت تونستیم حرکت کنیم.ساعت تقریبا 23:30 رسیدیم همدان.از اونجایی که شما تو ماشین خسته و کلافه  شده بودی،داخل خونه ذوق کردی و شروع کردی بازی.از همون لحظه ورود اصلا غریبی نکردی به آقایون میگفتی عمو عمو،و به خانمها اُ اِ (به معنی زهره)هر ...
18 خرداد 1393

23 ماهگی

دلبرکم سلام 14 خرداد 23 ماهه شدی ،رفته بودیم مسافرت اینترنت اونجا هم قطع بود نتونستم تبریک بگم.حالا با کمی تاخیر 23 ماهگیت مبارک.   این هم یه ساعت خوشگل برای اتاقت،به مناسبت 23 ماهگیت                   ...
18 خرداد 1393